کاش همه‌ی ادم‌ها منو در حد یه دوست، دوست داشته‌باشن. به خدا من میمیرم برای این نوع دوست‌داشته‌شدن و غرق در لذت میشم وقتی میبینم به عنوان یه دوست دوستم دارن! اما امان از روزی که کسی فراتر از یه دوست منو دوست داشته‌باشه. فکر میکردم نمیرسه اون روز. ولی دقیقا شبی که گفتم امید دارم نرسه، رسید اون روز و یکی منو فراتر از دوست خواست. یکی منو دوست داشت و تو گوشم چندبار زمزمه کرد "آنه، دوستت دارم!" "آنه، واست میجنگم.." و من از ترس به خودم لرزیدم. ترسی رو تجربه کردم که تا حالا تجربه نکرده‌بودم. نمیگم بدم میاد از دوست داشته‌شدن نه! اما نمیخوام و میترسم. اتفاقا حس قشنگیه. درسته هربار که مرورش میکنی از ترس به خودت میلرزی اما کدوم ادمیه که بدش بیاد از خواسته‌شدن! منم بدم نمیاد. من فقط میترسم. واسه‌ی همین ترس هم که شده میخوام که تا اخر با همه فقط دوست باشم. همین.